آسیب شناسی ناکارآمدی طرح های توسعه ای در دانشگاه تهران

آسیب شناسی ناکارآمدی طرح های توسعه ای در دانشگاه تهران

تهران از دهه 40 تا اواخر قرن چهارده شمسی بر خلاف طبیعت و ساختار مدنی خود رشد داده شده است. برنامه ها و طرح های شهری تهیه شده برای توسعه تهران از نیمه دوم دهه 1340 که اولین برنامه وطرح جامع توسعه تهران تهیه شده و تا به امروز بر خلاف ظرفیت های تاریخی و طبیعی آن طرح اندازی گردیده است. با اندکی اغماض می توانیم بگوئیم که برنامه ها و طرح های تهران کمتر به ویژگی های طبیعی و تاریخی و بیشتر بر پیاده کردن فرمول های تجریدی شهرسازی تکیه داشته که آن هم در تقلایی بی حاصل در زیر چرخ بوروکراسی نیمه جان و اقتدار فرایندهای مالی و پولی تقریبأ خرد شده اند . از چهره شهر می توانیم بخوانیم که موانع “فن سالارانه” به هدایت آگاهانه توسعه شهر به نحو فجیعی پیروز شده و بازار پر رونقی برای سوداگری مستغلات فراهم کرده که اگر ادامه دهیم تا چندین دهه دیگر، زندگی در تهران با بالاترین مخاطرات جانی همراه خواهد بود، حرکت بر خلاف جریان طبیعی و تاریخی فهم تهران را مشکل کرده است، اکنون با تهرانی روبرو هستیم که در حال عکس العمل نشان دادن به این نادیده انگاری است . تهرانی که کوشیده می شود با ابتکار پیمانکاران پل و تونل شکل و شمایل شهر به خود بگیرد . اگر بگیرد!

فکر تأسیس دانشگاه تهران در سال 1305 خورشیدی توسط دکتر اسماعیل سنگ نماینده مجلس نخستین بار پدیدار شد. وزیر دربار وقت، از طرف رضا شاه، عیسی صدیق (صدیق اعلم) را مأمور کرد تا در سال 1310 خورشیدی به آمریکا  سفر کرده و پس از مطالعه در «تأسیسات علمی دنیای جدید»، طرحی برای تأسیس دانشگاه در کشور به دولت تقدیم نماید. طرح صدیق مورد قبول کفالت وزارت معارف وقت، علی اصغر حکمت، قرار گرفت و با پیگیری ایشان،  علی اصغر حکمت سرانجام دانشگاه تهران در هشتم خرداد ماه 1313 به تصویب مجلس شورای ملی رسید. علی اکبر داور با تخصیص بودجه اولیه‌ای به میزان 250٬000 تومان به وزارت معارف باعث گردید تا زمین مناسبی برای تأسیس دانشگاه یافته شده و ساختمان آن را در اسرع وقت پدید آید. علی اصغر حکمت بی‌درنگ دست به کار شد و جستجو برای مکان‌یابی مناسب دانشگاه را با کمک و مشاوره آندره گدار، معمار چیره‌دست فرانسوی که در آن روزگار به عنوان مهندس در خدمت وزارت معارف بود آغاز کرد. آنان پس از جستجوی بسیار در میان ابنیه، باغ‌ها و زمین‌های فراوان آن روز اطراف تهران باغ جلالیه را برای احداث دانشگاه برگزیدند. در همین زمان گروهی از مالکین اراضی بهجت آباد با سوءاستفاده‌هایی نظر وزیر مالیه وقت را جلب کرده بودند که زمین‌های آن‌ها را برای تأسیس دانشگاه خریداری نماید. در حالی که به نظر موسیو گدار عرصه آن زمین‌ها تنگ و موقعیت آن‌ها سیل گیر بود و برای تأسیس دانشگاه به هیچ روی مناسب نبود. با این همه مرحوم داور رجحان در جلسه هیئت دولت به‌سختی بر خرید اراضی بهجت آباد پای فشرد و نظر بیشتر اعضاء را جلب کرده و سرانجام دولتیان، بهجت آباد را برگزیدند. در همین حال که علی اصغر حکمت دل‌شکسته و ناامید ناظر ماجرا بود، رضاشاه وارد شد و گفت: «باغ جلالیه را برگزینید. بهجت آباد ابداً شایسته نیست عرصه آن کم و اراضی آن سیل گیر است.» دولتیان در برابر این سخنان قاطع، زبان در کام کشیدند و احدی دم برنیاورد.